محبت در حقیقت، حالتی است که در دل یک موجود ذی شعور، نسبت به چیزی که با وجود او ملایمتی و با تمایلات و خواسته های او تناسبی داشته باشد، پدید می آید. و می توان گفت: محبت یک جاذبه ادراکی است همانند جاذبه های غیر ادراکی؛ یعنی همان طور که در موجودات مادی فاقد […]
محبت در حقیقت، حالتی است که در دل یک موجود ذی شعور، نسبت به چیزی که با وجود او ملایمتی و با تمایلات و خواسته های او تناسبی داشته باشد، پدید می آید. و می توان گفت: محبت یک جاذبه ادراکی است همانند جاذبه های غیر ادراکی؛ یعنی همان طور که در موجودات مادی فاقد شعور، مثل: آهن و آهنربا، نیروی جذب و انجذاب وجود دارد و آهنربا، آهن را جذب می کند، در بین موجودات ذی شعور هم یک جذب و انجذاب، البته به صورت آگاهانه و یک نیروی کشش شعوری و روشن وجود دارد؛ دل به یک طرف کشیده می شود و موجودی دل را به سوی خود جذب می کند که این نامش «محبت» است.
محبت برچند پایه استوار است:
– کسی که محبت می ورزد؛
– شخص یا موضوعی که مورد محبت قرار می گیرد (محبوب)
– محبت؛
– انگیزه محبت، که تعیین کننده چگونگی و میزان ارزش آن است.
برای عنصر چهارم انگیزه هایی چون قوانین جبری طبیعی، احتیاج، جلب منفعت، خواسته های روانی و… بیان شده است،امّا برترین انگیزه ای که یک انسان مسلمان را به محبت کردن نسبت به مخاطبین بر می انگیزاند، نیروی «ایمان» است. در سایه ایمان و عمل صالح است که انسان مقرب درگاه الهی و «حبیب الله» می شود. وقتی حبیب خدا شد، چون پیامبرش صلی الله علیه و آله نه به خاطر احتیاج یا جلب منفعت یا خواسته های روانی و…، بلکه به خاطر «خدا»، به مردم «عشق» می ورزد.
این فطری انسان است که هر کس به وی احسان و بخشش کند، در دل خویش نسبت به او محبت می ورزد؛ چرا که انسان بنده احسان است و آن کس را که دروقت گرفتاری به داد او رسیده باشد و از مخمصه ای خلاصش کرده باشد، هیچ گاه فراموش نخواهد کرد و پیوسته خویش را مدیون او می داند. انسان به هر کس نیکی و محبت کند، او را مطیع و منقاد خود کرده، قلعه دلش را فتح می کند؛ چنان که امام علی علیه السلام اشاره کردند که: «بِالاْیثارِ یُسْتَرَقُّ الاْحْرارُ؛ آزادمردان با ایثار و محبت، بنده و غلام می شوند.»
و به قول سعدی:
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش بنده حلقه به گوش ارننوازی برود
قرآن خطاب به پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله می فرماید:
ای پیغمبر! نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری که «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُم وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الاْمْر«پس به [برکت] رحمت الهی، با آنان نرم خو [و پر مهر] شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس، از آنان در گذر و برایشان آموزش بخواه، و در کار[ها] با آنان مشورت کن.» این آیه شریفه علت گرایش مردم به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را نرم خویی و مهربانی دانسته که نبی اکرم صلی الله علیه و آله نسبت به آنان مبذول می داشت.
امیرمؤمنان، علی علیه السلام در فرمان خویش به مالک اشتر آن گاه که او را به فرمانداری مصر منصوب می کند، درباره رفتار با مردم چنین توصیه می فرماید: وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ… . فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلَ الَّذی تُحِبُّ وَ تَرْضی اَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِه
“ احساس مهر و محبت به مردم و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار کن و از عفو و گذشت خود به آنان بهره ای بده؛ همچنان که دوست داری خداوند از عفو و گذشتش تو را بهره مند گرداند”.
این احسان و بخشش و محبت را به گونه های مختلف می توان نسبت به مردم ابراز داشت؛ با دستگیری از مردم، باز کردن گرهی از مشکلات آنها، با راهنمایی و مشاوره و زمانی با به دست آوردن دلی و خوشحال کردن مؤمنی.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند: خدای عزوجل فرموده است: مردم خانواده من هستند. پس محبوب ترین آنها نزد من کسی است که با آنان مهربان تر و در راه برآوردن نیازهایشان کوشاتر باشد.
همچنین از آن حضرت نقل شده است که محبوب ترین مؤمنان نزد خدا کسی است که مؤمن تهی دست را از ناداری نجات دهد و در امور مادی و زندگی به او یاری رساند و کسی که مؤمنان را کمک کند و سود رساند و ناراحتی آنان را برطرف سازد.
پس شایسته است به این ندای فطری گوش فراداده به همدیگر مهر بورزیم.
استاد آرمان