همواره میزان جمعیت و خسارت پروانه برگخوار دم قهوهای در نقاط تنک، حواشی جنگل و در فرمهای شاخه زاد جنگلهای ارسباران بیشتر است و در واقع نقاط مذکور محیط ایده آلی برای رشد و توسعه آفت میباشد. در توجیه علت ترجیح نقاط تنک توسط آفت و ایدهآل بودن حواشی جنگل برای زندگی آن دلایل زیر […]
همواره میزان جمعیت و خسارت پروانه برگخوار دم قهوهای در نقاط تنک، حواشی جنگل و در فرمهای شاخه زاد جنگلهای ارسباران بیشتر است و در واقع نقاط مذکور محیط ایده آلی برای رشد و توسعه آفت میباشد. در توجیه علت ترجیح نقاط تنک توسط آفت و ایدهآل بودن حواشی جنگل برای زندگی آن دلایل زیر مطرح میباشند:
– این حشره گونهای نورپسند و خشکی پسند است (Lyashenko, 1986) و به همین دلیل تمایل دارد در نقاطی از جنگل که در معرض تابش مداوم نور خورشید بوده و رطوبت کمتری دارند تجمع نماید. بدین ترتیب حفظ انبوهی جنگلها و یا ایجاد چنین شرایطی از بروز حالت طغیانی و خسارت زیاد آفت جلوگیری خواهد نمود.
– هر اندازه درختان بلوط و شاخ و برگ آنها در معرض نور آفتاب قرار گیرند به همان اندازه میزان تانن در آنها کاهش پیدا میکند و برعکس میزان مواد قندی (به علت برخورداری از پتانسیل فتوسنتزی بیشتر) افزایش مییابد (Patocka, 1983). از طرفی تانن به عنوان عامل ایجاد مقاومت و یا عامل بازدارنده تغذیه و تولید مثل در مقابل حشرات شناخته شده است (Scutareanu & Lingeman, 1994). لذا با توجه به اینکه در حاشیه جنگل و نقاط تنک درختان در معرض نور مداوم قرار داشته و رطوبت اندکی وجود دارد، لذا با کاهش تانن و افزایش مواد قندی شرایط مطلوبی برای تغذیه و فعالیت این آفت ایجاد میشود. مطالعه انجام گرفته در مجارستان نشان داده است که لاروهای تغذیه شده از شاخههای انتهایی و سمت جنوبی درخت میزبان پنج برابر لاروهای تغذیه شده از شاخههای داخلی و شمالی درخت، تخم تولید میکنند (Lindae, 1987). همچنین بررسیهای صورت گرفته در رومانی ثابت کرده است که درختان مقاوم به آفت دم قهوهای محتوی تانن و مواد فنلی بیشتری نسبت به درختان حساس هستند (Scutareanu & Lingeman, 1994). دو مطالعه مذکور ضمن اثبات موضوع فوقالذکر اهمیت انبوهی جنگل را در جلوگیری از رشد و نمو آفات نشان میدهد.
– در نقاط تنک، حاشیهای و در حال تخریب جنگل معمولا” بخاطر بهم خوردگی تعادل اکوسیستم دشمنان طبیعیحضور چندانی ندارند و یا اینکه خشکی و نور سبب میشود که مراحل زیستی حشره کوتاهتر شده و در نتیجه از گزند دشمنان طبیعی مصون بماند و در مجموع تعداد زیادی از جمعیت آفت جان سالم بدر میبرند.
با وجود انواع زیادی از آفات و شرایط مساعدی که برای توسعه جمعیت برخی از آنها مهیا میباشد، وجود فون متنوعی از عوامل زنده بند پا و غیر بندپای کنترل کننده آفت در نقاط مختلف جنگلهای ارسباران عامل بازدارنده مهمی در افزایش جمعیت و یا کنترل آنها در شرایط طغیان میباشند بطوری که در مورد همین پروانه برگخوار دم قهوهای تاکنون حداقل ۱۷ گونه دشمن طبیعی در منطقه یافت شده است که هر کدام به نحوی جمعیت آفت را کنترل میکنند. با این توصیف اهمیت تعادل و توازن جنگل و حفظ و حراست از تنوع اعضاء زنده آن اهمیت فوقالعاده زیادی در اکوسیستمهای طبیعی دارد. نتایج مطالعه جدول زندگی آفت در طی سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ (بعد از حالت طغیانی سال ۱۳۸۳)، مطلب فوقالذکر را بیش از پیش اثبات میکند. تجزیه دادههای جمعآوری شده در بررسی جدول زندگی پروانه دم قهوهای نشان میدهد که در سه سال بررسی نرخ خالص جایگزینی(Ro) به ترتیب ۳۸/۰, ۱۴/۰ و ۱۷/۰ و نرخ ذاتی رشد جمعیت (rm) به ترتیب ۴۲/۰- , ۸۴/۰- و ۷۵/۰- بوده است. قدرت کشندگی[۱] در سالهای مذکور به ترتیب ۶۲/۲ , ۷۱/۲ و ۷۲ /۲ محاسبه گردیده است. با توجه به آمارههایrm،Ro و K جمعیت پروانه آفت در طی مدت مورد مطالعه و به دنبال طغیان آفت بطور مداوم در حال کاهش بوده است. مقایسه عوامل مرگ و میر آفت در سنین مختلف آن نشان میدهد مهمترین عوامل[۲] تلفات به سنین چهار و پنجم لاروی تعلق داشته و بیشترین مرگ و میر آفت در این مرحله توسط مگس تاکنیدهTachina praeceps ، زنبور Monodontomerus aerus، نماتد albicans Hexamermis، زنبورهای Meteorus obsoletus و M. versicolor و عنکبوتها اتفاق میافتد. تجزیه دادههای مربوط به بررسی دینامیسم جمعیت آفت نیز حاکی از سیر نزولی درصد آلودگی و شدت آلودگی درختان بلوط از ابتدا تا انتهای دوره مطالعه بوده است.
با توجه به سیر تکاملی پروانه دم قهوهای بلوط در ارسباران این پروانه آفتی تک نسلی است که در دو مرحله برگخواری بهاره و تابستانه ایجاد خسارت میکند. با وجود تک نسلی بودن خسارت این آفت مخصوصا” در فاز دوم برگخواری شدید بوده و آثار زیانباری در رشد و نمو درختان دارد، بطوری که آلودگی مداوم در میزبانهای حساس سبب خشکیدگی آنها میشود. لذا حداقل در برخی از موارد اعمال شیوههای کنترل ضروری مینماید. نتایج زیستشناسیآفت موید این نکته است که بهترین مرحله اعمال عملیات کنترل، لاروهای زمستانگذران داخل لانههاست. از طرفی باتوجه به مشکل کاربرد سموم شیمیایی در اکوسیستم جنگل و نیز مشکلات فنی بهترین شیوه کنترل آفت جمعآوری و انهدام لانههای لاروی در اواخر پاییز (بعد از شروع زمستانگذرانی) و اوایل بهار (قبل از خروج لاروها از لانهها) میباشد. این شیوه کنترل علاوه بر نداشتن عوارض زیست محیطی و داشتن صرفه اقتصادی نسبت به کاربرد سموم شیمیایی به علت سادگی کار توسط افراد بومی و غیر متخصص نیز قابل اجرا بوده و با هر کم و کیفی که انجام شود تعداد زیادی از جمعیت لاروی را از بین میبرد و در واقع هیچ نوع خطری در اجرای آن وجود ندارد. با توجه به نظر Bertuci (1984) علاوه بر موعد مذکور جمعآوری لانهها در طول فصل فعالیت آفت در اوایل صبح که هنوز لاروها از آن خارج نشدهاند نیز موفقیتآمیز بوده است. با توجه به احتمال وجود برخی از عوامل کنترل کننده طبیعیآفت به همراه آن در داخل لانههای لاروی این شیوه توسط برخی از محققین مورد تردید قرار گرفته است لذا در چنین وضعیتی پیشنهاد میگردد بعد از جمعآوری لانههای لاروی، آنها را در محلی دورتر از جنگل و غیر مشجر در داخل چالههایی که در خاک ایجاد شدهاند، قرار داد تا بندپایان مفید موجود در لانهها که اکثرا زنبورها و مگسها هستند، بتدریج خارج شده و به محیط برگردند. در این شرایط لاروهای آفت به علت عدم دسترسی به میزبان و تحرک کم و عدم امکان تغذیه در همان جا از بین خواهند رفت. ضمنا جهت اطمینان کامل از انهدام لاروهای آفت میتوان اطراف چالهها را با یک سم تماسی با دوام محصور نمود. روش اخیر توسط محققین روسی بررسی و به اجرا گذاشته شده است (Purrini,1979 ; Lesko,1986). بدین ترتیب جمع آوری لانههای لاروی زمستانی آفت بعنوان با صرفهترین و موثرترین روش کنترل آفت در موارد لزوم توصیه میشود. روش جمعآوری و انهدام لانههای لاروی در طی سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ توسط اداره کل منابع طبیعی استان آذربایجان شرقی اجرا گردیده و منجر به کنترل و کاهش شدید جمعیت آفت در اکثر مناطق آلوده شده است.
وجود فون متنوعی از عوامل زنده بندپا و غیربندپای کنترل کننده آفت در نقاط مختلف جنگلهای ارسباران عامل بازدارنده مهمی در افزایش جمعیت و کاهش طغیانهای آن میباشد. با این توصیف اهمیت تعادل و توازن جنگل و حفظ و حراست از تنوع اعضا زنده آن (بیوزون) به اثبات میرسد. در حالی که ۶۴% از سطح پوشش کل جنگلهای ارسباران را انبوهی کم و پراکنده تشکیل داده و۸۱% از این توده را فرمهای شاخه زاد بخود اختصاص میدهد که ۶/۶۳% از پوششهای گیاهی مذکور را درختان بلوط تشکیل میدهند. مجموعه این خصوصیات شرایط مطلوب مورد نظر برای رشد و نمو پروانه دم قهوهای را بوجود میآورد و در واقع پتانسیل خطر آفرینی آن را دو چندان میکند. در چنین وضعیتی بایستی تا حد امکان اهمیت و نقش دشمنان طبیعی بعنوان عامل بازدارنده اصلی آفت در نظر بوده و اعمال مدیریت صحیح در تعامل انسان و محیط جنگل در راس تصمیمات دست اندرکاران امور جنگلداری و بهرهبرداران از منابع طبیعی باشد. لازم بذکر است کاربرد برخی مواد شیمیائی بازدارنده رشد نظیر دیمیلین و نیز باکتری Bt درکنترل آفت پروانه دم قهوهای موفقیت آمیز بوده است لذا در موارد اضطراری میتوان از آنها نیز با در نظر گرفتن جنبههای فنی و اجتماعی اقدام نمود (Schaefer, 1975). با این وجود به نظر نگارنده مهمترین روش کنترل آفت جمعآوری و انتقال لانههای زمستانی آن به اراضی غیر مشجر حاشیه جنگل میباشد، البته در بعضی از کشورها این اقدام را همراه با انهدام یا سوزاندن لانههای لاروی آفت انجام میدهند اما با توجه به بررسیهای انجام گرفته، چون تعدادی از دشمنان طبیعی آفت بهمراه لاروهای زمستانگذران در داخل لانه بسر میبرند لذا انهدام لانهها سبب آسیب به فون حشرات مفید نیز میگردد و به همین خاطر روش فوقالذکر در جمع آوری لانهها پیشنهاد گردید (نیکدل، ۱۳۷۹). از طرفی با توجه به وجود انواع زیادی از دشمنان طبیعی موثر آفت در منطقه، در مواردی که امکان پرورش و رهاسازی آنها در منطقه وجود داشته باشد، میتوان از پتانسیل دشمنان طبیعی در جهت کنترل آفت بهره گرفت.
در بررسی تاثیر تله نوری در جمع آوری پروانهها، با توجه به گرایش اندک پروانهها به سوی تله که احتمالا” ناشی از کم تحرکی و قدرت پرواز کم آنها بویژه پروانههای ماده میباشد و نیز بخاطر مشکل نصب تله نوری در تمام محلهای آلوده نتیجه جالب توجهی بدست نیامده است. از طرفی تمام پروانههای اندک صید شده توسط تله نوری از جنس نر بودند. در صورتی که هدف از پیاده کردن این شیوه کنترلی جمعآوری پروانههای ماده حاوی توده تخم بود. لذا در مجموع استفاده از تله نوری در کنترل آفت شیوه موثری تلقی نمیشود (نیکدل، ۱۳۸۳).
تحقیق ونگارش:
دکتر مصطفی نیکدل عضو هیات علمی مرکز تحقیقات وآموزش کشاورزی ومنابع طبیعی آذربایجان شرقی