یک) انگیزه های روان شناختی دین گریزی ۱ ) ضعف شناختی یکی از عواملی که می تواند به گریز از دین منتهی شود، ضعف شناخت در باره دین است. به ویژه آنکه قشر جوان به لحاظ داشتن تفکر انتزاعی و حد اکثر کارآیی هوشی و گرایش به فلسفه زندگی، به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و […]
یک) انگیزه های روان شناختی دین گریزی
۱ ) ضعف شناختی
یکی از عواملی که می تواند به گریز از دین منتهی شود، ضعف شناخت در باره دین است. به ویژه آنکه قشر جوان به لحاظ داشتن تفکر انتزاعی و حد اکثر کارآیی هوشی و گرایش به فلسفه زندگی، به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی گرایش پیدا می کند و تلاش می کند هویت مذهبی خود را شکل دهد، ولی ممکن است در فرایند هویت یابی مذهبی با بحران مواجه شود و نتواند این هویت را خوب تشخیص دهد در نتیجه، دچار سردرگمی و در نهایت، حالت بی رغبتی و گریز از دین شود این ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی که به او ارائه می شود، به گریز از دین منتهی شود.
۲ ) شناخت تقلیدی
بیشتر موارد دین شناسی از راه عقل و استدلال عقلانی نبوده بلکه تقلیدی بوده است. به همین جهت در برابر سؤالات و شبهه ها امکان دفاع و مقابله نیست و باعث پیدایش شک و تردید و در نهایت گریز از دین می شود. به خصوص اینکه قشرجوان به دلیل توانمندی های ذهنی خود، دین صرفاً تقلیدی را برنمی تابد. او باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی به او القا شده، کنار می زند و می خواهد دینی را بپذیرد که با سطح تفکر او متناسب باشد. ولی بیشتر آنچه به عنوان دین به او عرضه می شود برایش قانع کننده نیست.
از سوی دیگر، جوان می خواهد همه آموزه های دینی را با عقل خود بسنجد. او فکر می کند اگر آموزه های دینی در قالب های فکری او بگنجد صحیح است، وگرنه درست نیست و باید کنار گذاشته شود. این عوامل موجب می شود هویت دینی جوان به خوبی شکل نگیرد و دچار بحران شناختی نسبت به این آموزه ها شود و راه نجات از این بحران را گریز از دین بداند!
با دقت در آیات قرآن روشن می شود که یکی از دلایل عمده گرایش به بی ایمانی، جهل و ضعف معرفتی انسان هاست. از زبان حضرت نوح نبی بیان می کند که به قوم خود گفت: “وَلَـکِنِّیَ أَرَاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ ؛ شما را مردمانی ناآگاه می بینم.” ( هود: ۲۹)
امیر مؤمنان علی(ع) درباره انگیزه کفر می فرماید: “لَو أنّ العِباد حینَ جَهِلوا وَقَفوا، لَم یَکفُروا وَ لَم یَضِلّوا؛ اگر مردم در موارد ناآگاهی درنگ و تأمّل می کردند، هرگز به کفر و گم راهی نمی گراییدند.”
بنابراین یکی از علل روان شناختی دین گریزی در همه انسان ها، به ویژه جوانان، ضعف معرفتی و عدم تفکر درباره دین است.
۳ ) برداشت نادرست و سطحی از معارف دینی
یکی از دلایل گریز از دین، برداشت های نادرست و ساده انگارانه از معارف دینی می باشد. گاهی دین مساوی با معنویتْ لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوی صرف بدان نگریسته می شود. سپس چنین نتیجه گیری می گردد که نیاز به معنویت، فقط ویژه مواقع سختی و بحران های شدید است و دین نقش اساسی در زندگی روزمرّه انسان ندارد.
این نوع نگرش نسبت به معارف دینی، در گذر زمان باعث حذف دین از زندگی انسان به خصوص زندگی قشر جوان می شود. جوانی که در جستجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنادهی و جهت بخشی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد به تدریج آن را کنار می گذارد و چه بسا آن را امری زاید و دست و پاگیر انگاشته، از آن گریزان می شود.
۴ ) شک و تردید
شک و تردید نسبت به آموزه های دینی عامل مهمی در گریز دینداران از دین است که می توان گفت امروزه شک و تردید نسبت به آموزه های دینی آن چنان گسترده است که هر آموزه ی دینی را در بر گرفته است تا آنجا انسان امروز به تمامی باورها و اعتقادات به دیده تردید می نگرد.
کارل گوستاو یونگ می گوید: “من در مجموع خیال می کنم اغراق نیست وقتی که می گویم انسان امروزین از لحاظ روان شناختی دچار شکی کم و بیش مرگبار شده و در نتیجه غریق شک و تردید گشته است”.
گفته اند شک و تردید مقدمه یقین است ولی زمانی این چنین خواهد بود که این شک و تردیدها در قالب پرسش درآیند و جواب شایسته گیرند در این صورت دینداری را مستحکم می سازند در غیر این صورت ویرانگر می شوند به ویژه آن گاه که پرسشگر، دین را در برابر پرسش های خود نا شکیبا و ناتوان ببیند. نمونه های بسیاری از پیشنیان و امت های گوناگون در تاریخ آمده است که به خازر شک و تردید از دین برگشته و یا از پذیرش حق سر باز زدند.
۵) تصور تضاد بین دینداری و رفاه زندگی
بعضی در اثر تبیین و فهم نادرست از دین تصور می کنند که دینداری با آسایش و رفاه زندگی در تضاد می باشد و مانع آن است و احساس می کنند با التزام به دین باید بسیارى از لذّت ها و کامجویى ها را کنار بگذارند و تحت تکالیف سخت و طاقت فرسا زندگى کنند از این رو دین را کنار مى گذارند تا به دنبال کامجویى هاى دلخواه خود باشند.
در صورتی که دین الهی برای تامین سعادت انسان است و سعادت در گرو آسایش و رفاه دنیوی و مادی و معنوی است. و تامین آسایش دنیا و آخرت به صورت توأم مورد توجه و تأکید دین حق الهی است و دین حق الهی به هیچ عنوان با کامجویی های منطبق با عدالت و دیگر موازین اخلاقی نه تنها در تضاد نیست بلکه از ضروریات زندگی شادکامانه انسان می داند.
استاد روحانی مجد
( مطلب ادامه دارد)