به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، استاد جمشید علیزاده، ادیب، محقق و از نزدیکترین چهرهها به استاد شهریار است که در محافل علمی و ادبی، با تالیفات گرانسنگی نظیر «گفتگو با شهریار»، «نالههای شباهنگی» و «به همین سادگی و زیبایی» شناخته میشود. مقدمههایی که استاد علیزاده، در این سه اثر نوشته، شامل سه نکته بسیار […]
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، استاد جمشید علیزاده، ادیب، محقق و از نزدیکترین چهرهها به استاد شهریار است که در محافل علمی و ادبی، با تالیفات گرانسنگی نظیر «گفتگو با شهریار»، «نالههای شباهنگی» و «به همین سادگی و زیبایی» شناخته میشود. مقدمههایی که استاد علیزاده، در این سه اثر نوشته، شامل سه نکته بسیار حایز کلیدی و راهگشا در حوزه شهریارپژوهشی است. آنچه در این مجال اشاره میشود، گزیدهای است از سه یادداشتی که این استاد تبریزی، بر هر یک از سه کتاب نگاشته است.
رد یک ادعای ناجوانمردانه در مورد اشعار انقلابی شهریار
آنچه شهریار را به «شعر انقلاب اسلامی» و در تعاقب آن به «شعر جنگ» پیوند زد، اعتقادات مذهبی او بود. این اعتقادات نیز چیزی نبود که شهریار درآستانه انقلاب یا پس از پیروزی انقلاب، به آن رسیده باشد.
بسیاری از درخشانترین اشعار ولایی شهریار مربوط به سالهای پیش از انقلاب است: «علی ای همای رحمت»، «شب و علی»، «شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد حسین»، «گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر»، «محرّم آمد و آفاق مات و محزون شد»، «محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین»، «علی به باغ فدک بیل زارعان بر دوش» و … بسیاری دیگر که در مجموع حجم قابل توجهی از آثار شهریار را تشکیل میدهند. بخشی از این اشعار، از شاهکارهای شهریار و شعر فارسی و تاریخ شعر شیعی است و هیچ نظیری برای آنها نمیتوان یافت؛ بخشی دیگر نیز به لحاظ هنری اگرچه شاهکار نیست اما آیینه تمامنمای ارادت او به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به ویژه حضرت مولیالموحدین امام علی (ع) است. قید «به ویژه» را به این دلیل به کار بردم که هیچ شخصیت مذهبی به اندازه امام علی (ع) مورد توجه شهریار نبوده است؛ حجم و اخذ و اقتباس و ترجمه شهریار از کلام آن امام همام به اندازهای است که در تاریخ شعر فارسی کم نظیر است…
این ادعا که شهریار را مجبور به سرودن شعر برای انقلاب و جبهه و جنگ کردهاند، بسیار ناجوانمردانه و کذب محض است. اولاً شهریار در مقامی قرار داشت که هیچکس نمیتوانست او را مجبور کند. ثانیاً همصدایی و همراهی شهریار با انقلاب، ریشه در اعتقادات مذهبی او داشت و امری کاملا طبیعی و بدیهی بود و او به قول خودش به «وظیفه دینی و ملی» خود عمل میکرد.
شعری که امروزه درباره جنگ گفته میشود، شاید به لحاظ «مسائل فنی» از شعر «سالهای جنگ» پختهتر باشد، ولی در هر حال «اصالت» آن شعرها که در متن جنگ گفته شده به مراتب بیشتر است. حالا ممکن است عدهای بگویند که آن شعرها به «شعار» نزدیکتر بود تا «شعر» به مفهوم متعالی آن. اما باید توجه داشت که شعر اصیل «ایام بحران» نظیر سالهای «جنگ و انقلاب» همواره به «شعار» بیشتر تمایل دارد تا به «شعر» در مفهوم کلامی آرایش و پیرایشیافته. شما میتوانید این موضوع را در شعر سایر کشورها و ملتها در مقاطع تاریخی مشابه ببینید؛ مثل شعر دوره مشروطه ایران.
(نالههای شباهنگی، اشعار عاشورایی و مقاومت و پایداری، بررسی، مقابله و تدوین جمشید علیزاده، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس آذربایجان شرقی، ۱۳۸۹.)
شهریار شاخصترین نماینده رمانتیک شعر ایران
با مرگ شهریار نه تنها شعر ایران شاخصترین نماینده رمانتیک خود را از دست داد، بلکه عاشقی سر در زیر بال خاک و خاموشی کشید که به گواهی شاهکارهای متعدد و متنوعاش بزرگترین استعداد شاعری قرن حاضر در قلمرو زبانهای فارسی و ترکی آذربایجانی بود.
در گستره شعر معاصر، شهریار تنها شاعر دو زبانهای است که در بیشتر قالبهای شناخته شده هر دو زبان ـ فارسی و ترکی ـ آثار درخشان بسیارد دارد.
در زبان فارسی او از یکسو بنیانگذار نوعی غزل جدید کاملاً عاطفی و «وقوع»گرا و بهرهمند از اصطلاحات محاورهای با زبانی سهل و ممتنع است که با غزل هیچیک از چهار غزلسرای صاحب سبک شعر فارسی ـ مولوی، سعدی، حافظ، صائب ـ قابل اشتباه نیست و به حق باید آن را «غزل شهریار» نامید.
در زبان ترکی نیز شعر او حکایتی از این دست دارد. گذشته از منظومه جهانی «حیدربابا» که دارای «ساخت» و اعتباری ویژه و منحصر است، شعرهای درخشانی چون : «سهندیه»، «بهجت آباد خاطره سی»، «خان ننه» و چند قطعه دیگر آثاری هستند که هنوز در قلمرو زبان مادری شهریار همانندی برای آنها به وجود نیامده است.
(به همین سادگی و زیبایی، یادنامه استاد سید محمدحسین شهریار، به اهتمام جمشید علیزاده، نشر مرکز، ۱۳۷۴)
شهریار بزرگترین شاعر دو زبانه سراسر تاریخ ادبیات ایران
در تاریخ ادبیات ایران بودهاند شاعرانی که به دو زبان ـ که معمولاً این زبانها در گذشته فارسی و عربی بوده شعر گفتهاند، ولی هیچیک از آنان در هر دو زبان شاهکارآفرین نبودهاند و همواره آثارشان در یکی از این زبانها از آنچه در زبان دیگر سرودهاند، درخشانتر بوده است. به عنوان مثال دو رکن مسلّم شعر فارسی یعنی خاقانی و سعدی را در نظر بگیرید که با توجه به شرایط خاص اجتماعی و تاریخی رایج در اعصار گذشته، مثل اغلب قدما، با زبان و ادبیات عرب به طور کامل آشنایی داشته و آثاری نیز به زبان عربی دارند و به اصطلاح شاعرانی «ذولِسانین» هستند، ولی شعرهای عربی آنان ـ با تمام ارجی که دارند ـ در تاریخ ادبیات عربی نقطه عطف به شمار نمیآید و جزو شاهکارهای بلامنازع آن زبان محسوب نمیشود.
تأکیدم صرفاً روی این نکته است که شهریار در بین شاعران ذولسانین ادبیات ایران تنها چهرهای است که در هر دو زبان شاهکارآفرین و نقطه عطف به شمار میآید.
(گفت وگو با شهریار، به اهتمام جمشید علیزاده، نگاه، ۱۳۷۹)